ازروزی که تو رفتی پریده رنگ شادی اما خورشید میتابه مثل یه روز عادی
چطور هنوز پرنده داره هوای پرواز چطور هنوز قناری سر میده بانگ آواز
مگر خبر ندارن تو رفتی از کنارم چرا بهت نگفتن بی تو چه حالی دارم
به چشم خسته ی من آسمون از سنگ شده لعنت به این تنهایی
دلم برات تنگ شده...
آفتاب نشسته روی گلهای سرخ قالی خیال تو کنارم تواین اتاق خالی
عطر تنت پیچیده توی اتاق خوابم باتو چه جون گرفته ترانه های نابم
ازتو هزارتا قصه چه جاودانه ساختم قلب پرازغرور و چه عاشقانه باختم
به چشم خسته ی من آسمون از سنگ شده لعنت به این تنهایی
دلم برات تنگ شده...
شبهابه یادعشقت به قتل خودنشستم صدبارازت بریدم صدبارازت گذشتم
اسمت به روی لبهام توی ترانه هامه بغض گرفته ی عشق توغربت صدامه
قلب پراز سکوتم دلتنگ از این جدایی بی تو ببین چه سرده تابستون تنهایی
به چشم خسته ی من آسمون از سنگ شده لعنت به این تنهایی
دلم برات تنگ شده...
دلم برات تنگ شده...
صفحه قبل صفحه بعد
:: موضوعات مرتبط:
لعنت به این تنهایی ,
,
:: برچسبها:
m ,
r ,
s ,
andy ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0